شب بود
تاریکی اغراق آمیزی فضا را پر کرده بود
گرگها فریاد میزدند
جغدها هم آرام ناله میکردند
خفاشها برای شکار آماده میشدند
آهویی پای زخمیاش را میلیسید
دفتر شعر من هم زیر نور فانوس
افکار پیچیدهی یک ذهن خاموش را
روی شانههای خط کشی شده اش تحمل میکرد
Tags : 🖤